شعر سوم شعبان

ارباب عشق

بــر ســر گـهـوارهٔ اربــاب غـوغـایـی بـه پاست
بـر سر بوسیدن رویش چه دعوایـی به پاست

عرش را زهرا خـودش زیـبـا و تـزییـن می‌کند
شوروشوقی در دلش وقت گل‌آرایی به پاست

جانم حسین

خدا بر مصحف خود آیه ی غفران عطا کرده
به خلق خود نماد واژه ی رحمان عطا کرده
پس از اعطای مروارید حُسن، از عرش اعلایش
به دریای علی (ع) و فاطمه (س) مرجان عطا کرده

قلب رو به قبله‌ام

قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت
ای نفس‌هایم بقربان مسیحا پرچمت

هر محرم با هزاران شوق بر تن کرده‌ام
رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت

عزیزم حسین

رود سمت خانه ی دریا قدم برداشته
دامن دشتِ پر از آلاله نم برداشته

تا که بنویسد به روی پلک او “فَتحًا مُبین”
حضرت حق از پر فطرس قلم برداشته

ای جانم حسین

در زمین و آسمان یکتاست، ای جانم حسین
مهربانی های او غوغاست ، ای جانم حسین

می خرد دَرهم ، سوا کردن نباشد عادتش
بس که مثل مادرش زهراست ، ای جانم حسین

من کویرم

من کویرم آمدم تا ابر بارانم کنند
آتشم اما در این شبها گلستانم کنند

شب به شب این در زدن ها کار خود را می کند
هر چه باشم درد ، در این ماه درمانم کنند

بر مشام خاکیان

بر مشام خاکیان بخشیده جان بوی حسین
شد گلستان کل عالم از گل روی حسین

ماه شعبان را رسول الله خوانده ماه خود
چون نمایان می شود در آن مه روی حسین

أین الحسینیون

فطرس بیاورید کرامت شروع شد
باران گرفت، لطف و عنایت شروع شد

دنبال نوکرند برایش پیمبران
أین الحسینیون ولایت شروع شد

در راه وصل

عشاق شدیم و خون جگری خواستیم ما
در جاده تو دربدري خواستيم ما
بى دردسر ، وصال گوارا نميشود
در راه وصل ، دردسرى خواستيم ما

عزیزم حسین(ع)

فاطمه مادر ، پدر حیدر اصالت را ببین
زادگاهش بیت پیغمبر ولادت را ببین

آمده نورً علی نور و برای دیدنش
جبرییل از آسمان آمد عیادت را ببین

باب رحمت

امشب نوید مرغ حق آید به گوشم
امشب کشیده پر ز دامن عقل و هوشم
امشب دخیل خوان پیر می فروکشم
امشب شراب ناب دارم در خروشم

جانم حسین (ع)

فاطمه مادر علی باباش اصالت را ببین
زادگاهش خانه مولا ولادت را ببین

آمده نورً علی نور و برای دیدنش
جبرییل از آسمان آمد عیادت را ببین

دکمه بازگشت به بالا