شعر سوم شعبان

عزیرم حسین

وقتی به برگ_ سوم شعبان سررسید_
نام تو را نوشت خدا، غم به سر رسید

“اُدعونی أَستَجِب لَکُم” ازعرش خوانده شد
از بخشش گناه خلایق خبر رسید

عزیزم حسین

خون خدا اگر شد روزی نثار اسلام
ماییم و سربلندی در سایه سار اسلام
دارد حقیقت امر امروزه می درخشد
آفاق پر شد از نور آشکار اسلام

سلام ای لطف بی پایان

شب رحمت ، شب توبه ، شب فطرس شدن آمد
در این غوغای عجز از معجزه امشب سخن آمد
بخوانید انما حُسن ِ ختام پنج تن آمد
کرم باران شده عالم ، علمدار حسن آمد

هوای عشق

هوای عشق، هوای محبت و امید
میان میکده ی عاشقان تو پیچید
ستاره از سر شادی و شوق، چشمک زد
فرشته ای وسط شعر داشت می خندید…

اَمیری حُسَینٌ وَ نِعمَ اَلاَمیر

به نام خداوند یار آفرین
همان‌ خالقِ‌ شاهکار آفرین
خدایی‌که‌هنگام‌ِخَلق‌ِحُسین
به‌خود‌گفته‌صدهاهزارآفرین

هوای عشق

هوای عشق، هوای محبت و امید
میان میکده ی عاشقان تو پیچید
ستاره از سر شادی و شوق، چشمک زد
فرشته ای وسط شعر داشت می خندید…

مولا حسین

در حریم خانه‌ی تو نوکری کردم حسین
درحقیقت نوکری نه، سروری کردم حسین
با حضور و گریه کردن در میان روضه‌ها
از دل زهرای اطهر دلبری کردم حسین

جانم حسین(ع)

روی شانه بار سبو می کشم
سر راه میخانه هو می کشم

کمی تربت کربلا دستم است
به یاد حرم باز بو میکشم

یا حسین(ع)

گفتم حسین و کاسه چشمم پر آب شد
شکر خدا که ناله من هم حساب شد

گفتم حسین عقده قلبم گشوده شد
الحق به نام نامی او فتح باب شد

حکایت عشق

تکه به تکه دلم حکایت عشق است
شعله به شعله پُر از حرارت عشق است

دست مزن بر دلم وگرنه بسوزی
در جگرم آتش محبت عشق است

عزیزم حسین

با دَوات و گوشه ی پَر می کشید
طرحِ خود، در عالمِ ذَر می کشید

آسمان ها و زمین را از اَلست
کاملاً از رویِ حیدر می کشید

حسین جان

با همین ویرانه بودن از غمش، شادیم ما
از قدیمی های شهر شیون آبادیم ما

خاک ما را با سرشک دیده‌ای گل کرده‌اند
از نمک پروردگان صبح ایجادیم ما

دکمه بازگشت به بالا