شعر ولادت بنت امیرالمومنین

خبرى هست

خبرى هست در آرامش دريا امشب
فاطمه،فاطمه آورد به دنيا امشب

ظاهراً جلوه گر حضرت زهراست ولى
باطناً آمده آئينه ى مولا امشب

یا بنت امیر المومنین

از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد
فقط از چشـــم هایِ یک نفر الهــام می گیرد

به لبخندِ بــرادر می سِپارد اشــک هایش را
فقط پروانــه در آغـوشِ گُــل آرام می گیرد

بی بی جانم

چادرت را می‌تکانی؛ می‌شود نوکر درست
می‌چکد بر خاک، اشکت؛ می‌شود قنبر درست

عرشیان از عرش می‌آیند، روی گنبدت
می‌کنند از ریشه‌های پرچم تو پَر درست

به نام حضرت زينب

به نام آنكه خدا با رخش نمايان شد
به نام آنكه ز نامش دلم پريشان شد
به نام آنكه ز نامش حسين گريان شد
مسيح يك شبه از فيض او مسلمان شد

آیتِ عُظمی زینب

سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی
همه‌ی حرف خداوند از آغاز علی
گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی
در حرا یاکه حرم باز علی باز علی

السلام ای ملیکه ی دنیا

السلام ای ملیکه ی دنیا

السلام ای شفیعه ی عقبی

 السلام ای زلال تر از اشک

السلام ای مطهر والا

آن قدر عاشقیم

آن قدر عاشقیم که املا نمی شود

مستی ما که در قلمی جا نمی شود

 

زلف مرا به پنجره های ضریح عشق

طوری گره زدند , دگر وا نمی شود

 

تویی که شهره شهری

تویی که شهره شهری به عشق ورزیدن

تویی که منتخب هستی به نیزه سر دیدن

بگو برای من از خاطرات خود بانو

کنار مقتل عشق و گلو و بوسیدن

دکمه بازگشت به بالا