عزیزم حسین

شبِ غم

کجایی که شبِ غم آخر اومد
ببین آهِ دوبیتی هم در اومد
دلت اونقدر خونِ که امشب
به داد حال و روزت مادر اومد

غربت

شبِ حرم شبِ احرام شامِ تاسوعاست
میان خیمه‌یِ اصحاب روضه‌ی زهراست

شب است و باز به گِردِ خیام می‌گردد
دوباره دورِ خیامِ امام می‌گردد

حسین من

یک لشکر و یک جسم در خون آرمیده

دارد نظاره خواهری قامت خمیده

شمشیر و نیزه گرد او گرم طوافند

زینب نظاره می کند با اشک دیده

نیمه جان بودی

مقتل از خون تن تو شبیه دریا بود

خواهرت دید که چه غائله ای برپا بود

دور گودال همه دور و برت جمع شدند

نیمه جان بودی و بر گرد تنت غوغا بود

خواهر که داری

یاور کـه داری
باور ندارم عصـرِ فردا سَر نداری
خواهر که داری
گیرم که در کرب و بلا مادر نداری

عزیزم

الهی سایه‌ات با من بمونه
برام با تو فقط بودن بمونه
لباس کهنتو تَن کردی اما
دعایی کن که پیراهن بمونه

حاجی کرببلا

لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت میکنم
جز حرم جایی روم احساس غربت میکنم
حاجت خود را اگر یک شب بگیرم میروم
“لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم”

پایان انتظار

صد شکر که شام انتظار آخر شد

چشمان , همه از شوق حضورش تر شد

خوشحال ترین مرد جهانست علی

یک بار دگر فاطمه اش مادر شد

زهرا هدایتی

 

مفتح الابواب

ما شیعه زاده ایم و هوادار حیدریم

تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم

عمّاریاسر, اَصبغ و سلمان و مالکیم

حُجر وکمیل و میثم تمّار حیدریم

روز ازل حسینیه شد سینه هایمان

روز الست, روز ازل, لحظه های عشق

روزی که آفریده شد عالم برای عشق

روزی که آفرینش گیتی تمام شد

آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق

قصد کرده است از وطن برود

قصد کرده است از وطن برود

پنجمین رکن پنج تن برود

 

این حسین است که غریب شده

کاش می شد که با حسن برود

باز از عرش غزل های مرا آوردند

باز از عرش غزل های مرا آوردند

شیشه ناب عسلهای مرا آوردند

باز آغوش در آغوش دلم را بردند

طعم شیرین بغل های مرا آوردند

دکمه بازگشت به بالا