علی میرحیدری

یا موسی ابن جعفر(ع)

بازهم خورشید پشت ابر پنهان می شود
باز هم مولایمان راهی زندان می شود

آری آن شب زنده دار تا سحر محو سجود
آنکه در وقت عبادت دیده گریان می شود

علی علی جانم

نشسته ام بنویسم برای سلطانم
به لطف شاه نجف، شیعه ام مسلمانم
نشسته ام بنویسم به زیر ایوانم
نشسته ام بنویسم علی علی جانم

بزم روضه

هر زمانی این دلم میلِ به جنت می کند
فاطمه من را به بزم روضه دعوت می کند

حاجتم را هرکجا بردم جوابم کرده اند
حاجتم را حضرت زهرا اجابت می کند

حسین من

من به جز این روضه ها جایی ندارم خانه؛ نه!
کفتر جلد تو جز اینجا ندارد لانه؛ نه!

دیدن معشوق، طبعاً باعث دیوانگی‌ست
می شود آیا تو را دید و نشد دیوانه؟ نه!

هوای عشق

هوای عشق، هوای محبت و امید
میان میکده ی عاشقان تو پیچید
ستاره از سر شادی و شوق، چشمک زد
فرشته ای وسط شعر داشت می خندید…

هوای عشق

هوای عشق، هوای محبت و امید
میان میکده ی عاشقان تو پیچید
ستاره از سر شادی و شوق، چشمک زد
فرشته ای وسط شعر داشت می خندید…

جامانده ام از قافله

باز هم جامانده ام از قافله، ای وایِ من
می کُشد من را غم این فاصله، ای وایِ من

زائرانت یک به یک راهی شدند و باز هم
از تو دورم کرده آقا مشغله، ای وایِ من

عزیزم حسین

سر می شود عمرم میان روضه هایت
انگار در عرشم زمان روضه هایت

مشمول لطف بی کران مادر تو
سینه زن و پیر و جوان روضه هایت

علی علی جانم

نشسته ام بنویسم برای سلطانم
به لطف شاه نجف، شیعه ام مسلمانم
نشسته ام بنویسم به زیر ایوانم
نشسته ام بنویسم علی علی جانم

دکمه بازگشت به بالا