مدح مولا

ما می خوریم …

آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند

آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند

عشاق روزگار یکی در میان خوشند

اولین مرد مست

آنکسی که شراب می‌نوشاند , به شما در الست من بودم

اولین باده خور خود ساقی است , اولین مرد مست من بودم

در ازل نور او که شد پیدا , تا صدا زد: که این منم لیلا

اولین عاشقی که پیمان با , لب پیمانه بست من بودم


تیغ حیدری

ذوالفقاری که حق به لب دارد

روح از مشرکان طلب دارد

ذوالفقاری که برق تا می‌زد

لشکری صف نبسته جا می‌زد

عمر ِ گدایی من و سلطانی ات یکیست

آنان که بحر را به نظر در سبو کنند

آیا شود سبویِ مرا زیر و رو کنند؟

دل را حرارتِ غم ِ تو کم نمیشود

مارا اگر به چشمه ی زمزم فرو کنند

سن حیدر

گر که بر مرکبش سوار شود

وارد بزم کار و زار شود

کار دشمن تمام زار شود

دست اگر او به ذوالفقار شود

دست مشکل گشای کرار

از قدیم و ندیم می گویند:

دست بالای دست, بسیار است

دست بالای دست ها… اما

دست مشکل گشای کرار است

علمدار خدا

مِنّتِ زلف تو دارم که گرفتارم کرد

گوهر مهر تو اینگونه خریدارم کرد

کافری بیش نبودم عَلَوی ام کردی

نفس عشق شما بود که بیدارم کرد

علی مدد

گفتم :«علی مدد», قلمم ذوالفقار شد

مضمون اسیر لشگر زلف نگار شد

حرف از نجف که شد, دلِ پیمانه ام گرفت

آهی کشید و… قافیه دیدم «خمار» شد

زلف یار

از همان روزی که زلف یار را کج ساختند

ذوالفقار این تیغ معنادار را کج ساختند

زلف یار در حجاب و ذوالفقار در نیام

علتی دارد که این آثار را کج ساختند

فرمانروای ملک خدا

جمله فرشتگان به ید او شدند خلق

سبوحشان به زمزمه ی یا علی علی

فرمود حق  که سجده به نور علی کنید

آدم که بود؟ علم الاسما علی علی

وحدت ما یا علیست

ما مسلمانیم و مُهر وحدت ما یا علی ست
وحدت آن دارد که او را سرور و مولا علی ست
تفرقه یعنی جدا از دامن حیدر شدن
متحد باشید ای یاران امام ما علی ست

آفریده شدم برای علی (ع)

قسمتم نیست بال و پر بدهند

به من از آن طرف خبر بدهند

جگرم را وسط گذاشته ام

به همه گفته ام نظر بدهند

دکمه بازگشت به بالا