مهدی رحیمی زمستان

به فدای اسیری زینب

بوی اسپند کرده مدهوشم
دارم آقا سیاه می پوشم

اشک ریز غروب گودالم
از همین ابتدای چاووشم

عیدُاللهِ اکبر

مانده ست جبرائیل ابوذر را نگه دارد
یا مالک و سلمان و قنبر را نگه دارد

وقتی پیمبر با ولیِّ خود به بالا رفت
باید دو دستی باد, منبر را نگه دارد

یا امام هادی (ع)

تمام زاویه ها را کشیده ای قائم
آهای سرو قدِ سرترین٬سرت سالم

غزال “اُم ولد” نور چشم های جواد
پدر بزرگ شب قدر حضرت قائم

یا باقرالعلوم

از شام تا هشام فقط ناامید شد
پیش رقیه آخر سر روسپید شد

از سَم گذشته بود, دلیل شهادتش
این بود که مصائب زینب شدید شد

یا جواد الائمه

پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست
خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست

گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی, ولی
جسم تو دیگر خدارا شکر در گودال نیست

یا غریب الغربا

اینکه هر صحنی به روی شانه اش یک ساعت است
یعنی اینکه این حرم در جای جایش فرصت است

دست خالی آمدن سخت است از پیش رئوف
حاجت خود را گرفتن از تو خیلی راحت است

مشهد الرضا

وقتی که آوردند قرآن را به مشهد
جان را به تن دادند جانان را به مشهد

شد پایتخت حاجت عالم, خراسان
یعنی که باید برد تهران را به مشهد

به‌گریه گشت به دنبال گوشواره…

 

 

به شکِ فقه یقین شد امام جعفر صادق
ثمن صدیق‌ و ثمین شد امام جعفر صادق

پس از پیمبر اکرم به خُلق از نظر خَلق
محمد ششمین شد امام جعفر صادق

السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى…

چارتا گل چونکه دٙرهم شد گلابش بهتر است
با همین توجیه این وادی شرابش بهتر است

چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع
اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است

مرام شیعه

به دنیا آمدى تا مطلبى دیگر بیاموزم
من از رفتار تو الله را اکبر بیاموزم

کلاس درس شد سجاده ات,من روز میلادت
نشستم تا جهان را پاى این منبر بیاموزم

بابالحوائج

درهم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته
بس که چشمش وا شده ابروش خم برداشته
از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه
این کمان آرشی را از عجم برداشته

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر(ع)

تنت وقتی که در تشییع با در ربط پیدا کرد
مسیر روضه از اول به مادر ربط پیدا کرد

تو را برروی تخته پاره ای تشییع کردند و
به نوعی روضه با تابوت کوثر ربط پیدا کرد

دکمه بازگشت به بالا