شعر شهادت حضرت زهرا (س)

آه از دلِ بی تاب

دارم عذاب می‌کشم و آب می‌کشم
با چاه آه از دلِ بی تاب می‌کشم

اُفتاده عکسِ ماه در این چاه و عکسِ من
دارم خجالت از رُخِ مهتاب می‌کشم

کِی در کنارِ خاکِ تو من خاک می‌شوم
کِی رَختِ خویش از دلِ سیلاب می‌کشم

سلمانِ پیر زیرِ بغل‌هایِ من گرفت
خود را به رویِ شانه‌یِ اصحاب می‌کشم

عکس تو مانده است به دیوارِ خانه‌ام
دستی که بسته شد رویِ این قاب می‌کشم

من هرچه می‌کشم همه از دستِ قنفذ است
داد از مُغیره از غمِ خوناب می‌کشم

من هرچه از تو مانده در این بقچه‌ی غریب
دارم به چشم خسته‌ی بی خواب می‌کشم

دارم لباسِ سوخته را جمع می‌کنم
این میخ این در همه را آب می‌کشم
حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا