شعر شهادت حضرت زهرا (س)

استراحت کن

بهشت آرزوی من
گمونم بهتری خانوم
خدارو شکر که بازم
خودت پشت دری خانوم

یخورده استراحت کن
همینه خواهشم از تو
جلو پام پا نشو اینقدر
خجالت میکشم از تو

با اینکه زخمیه دردی
داری میسوزی میسازی
با این دست ورم کرده
برا من سفره میندازی

میخوام دستای بی جونه
منو بازم بگیری تو
سرت چی اومده داری…
نشسته راه میری تو

چشای من پر از اشکه
که چشماتو نبندی تو
حالا حسرت به دل موندم
یبار دیگه بخندی تو

تو افتادی ز پا اما
علی رو روبرا کردی
دیدی آخر تو این خونه
پای تابوتو وا کردی

حالا اونکه شبش تاره
منم زهرا منم زهرا
اونیکه دست به دیواره
منم زهرا ، منم زهرا

مگه از یاد من میره
به سنگ غم محک خوردی
حلالم کن سر من از
کس و ناکس کتک خوردی

شیار در گرفت آتیش
روی پهلوت شیار افتاد
طناب از دست من وا شد
ولی دستت زکار افتاد

مگه از یاد من میره
چه حرفایی شنیدم آه
من اون مسمارو از سینه ت
خودم بیرون کشیدم ، آه

داری میری نمیدونی
چه خاکی بر سرم میشه
برو ، یار جوون من
برو دردات کم میشه

برو تو عرش محسن رو
بغل كن فاطمه امشب
پيمبر رو زيارت كن
به جاى ما همه امشب

برو اما قرار ما
غروب روز عاشورا
كنار پيكر بى سر
ته گودال تو صحرا

محمد جواد پرچمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا