شعر شهادت امام هادی (ع)

غریب سامّرا

ازحصار غریب سامّرا
ناله از کنج سینه می آید
ناله بی کسی مردی که
گشته دور از مدینه می آید
قدر او راکسی نمیداند
آسمان هدایت است آقا
هر کلامش هزارباب ولی
کَرشده گوش آدم شنوا
تا که دست کسی به او نرسد
دشمن اورا گرفته تحت نظر
غافل از اینکه کلّ این عالم
خم شود در برش تا به کمر
درحصار هم اگرباشد
بال پرواز پیک آزادی است
ردّ پایش به کعبه منتهی است
آخر جاده خدا هادی است
بگذارید ازغمش گویم
مصحفش را دوباره باز کنم
ما که کمتر به یاد او هستیم
شرح داغش کمی دراز کنم
بسکه کمتر به یاد او بودیم
معتمد سر زخاک بیرون کرد
با نوک تند وتیز شاهینی
قلب محزون شیعه را خون کرد
او که جدّ اطهر مهدی است
دشمن از دیده ها نهانش کرد
عاجز از همکلامی او بود
سوی تبعید گه روانش کرد
جامعه خواند گفت ای مردم
اهل بیت است راه دینداری
بی ولای علی و آل علی
حاصلش می شود گرفتاری
چونکه دشمن زخلق دورش ساخت
راه هرباطلی مسلمان رفت
سرّآزادی و هدایت خلق
گاه و بیگاه هم به زندان رفت
قدر اورا کسی ندانست و
غربتش قصّه شد معما شد
خانه اش مثل بیت حیدر سوخت
داغ او مثل داغ زهراشد
کلّ این خانواده مادری اند
غصّه دار غم علی هستند
شاید از این جهت که نامش علیست
دست اورا شبیه او بستند
عده ای ازحرامیان زمین
آسمان را شبانه می بردند
پیش روی امام پاکی ها
با تعارف شراب می خوردند
به گداخانه باید او برود؟
حاتم آیا ؟ مگر گدایش نیست؟
کسی آنجا نگفت با خود که
شاه عالم خرابه جایش نیست
من یقین دارم آقادر
گوشه آن خرابه گریه نمود
یادآن شب که دختری کوچک
در طواف سری پر ازخون بود
سر بابا به روی دامانش
هی سؤال از سر پدر می کرد
با صدای گرفته نیمه شب
دختر شام را خبر می کرد

مگر آنشب دگر به چشمان
مردم شام خواب می آمد
از سر رفته درتنور حسین
بوی تند شراب می آمد
زینب آنشب به صورتش میزد
دخترک درخرابه غوغا کرد
تاکه عمه دگر سپر نشود
جان خود را فدای بابا کرد

مجتبي صمدي شهاب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا