شعر شهادت حضرت زهرا (س)

این فتنه هازداغ پیمبرشروع شد

این فتنه ها زداغ پیمبرشروع شد

ازصحنه ی شکستن یک درشروع شد

وقتی چهل نفر به درخانه می زدند

دردشدید پهلوی مادر شروع شد

می خواست تادفاع کندازعلی,ولی!

باران تازیانه به کوثرشروع شد

پادرمیان گذاشت غلاف وبهانه شد

تاخون سرخ بال کبوتر شروع شد

افتادکنج بسترودیگرمریض شد

ازاین به بعد,روضه ی دخترشروع شد

دستی رسیدوصورت مادرکبودشد

اینبارروضه ازسوی دیگرشروع شد

چندیست روی مادرخودراندیده ام!

دیگربهانه های برادرشروع شد

کم بود داغ محسن وازهرکجای شهر

زخم زبان وطعنه به حیدرشروع شد

وقتی امان فاطمه رازخم هابرید

دیگروصیٌت شب آخرشروع شد

جای کفن به بی کفنی پیرهن رسید

تادرد روضه هادوبرابرشروع شد

درقتلگاه سینه زنان دیدمادری

سرمی بُرندوخنده لشگر شروع شد

چشم طمع به پیرهن پادشاه خورد

دراوج روضه غارت پیکر شروع شد

این روضه هاتمام شدوروضه ای جدید

این باربا اسیری خواهر شروع شد

 مهدی نظری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا