شعر شهادت حضرت زهرا (س)

زهرای من

برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد
ولی به غیرِ همین هق‌هقِ شبانه ندارد

درِ شکسته ، دو دستان بسته ، کوچه‌ای باریک
برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد

مرا که روز سکوتِ یتیم‌های تو کُشته‌است
به خانه‌ای که دری بین آستانه ندارد

خدا کند نرسد صبح برنخیزم از خاکت
کجا رَوَم که علی بی تو آشیانه ندارد

هرآنکه دید مرا نیمه شب دراینجا گفت :
که این غریبه هرآنکس که هست خانه ندارد

به زینب تو فقط سرسلامتی حَسنت گفت
مدینه بعدِ تو یک مجلسِ زنانه ندارد

نخواستی که بیافتد زمین علی ، چه بد اُفتاد
شبیه روضه‌ی تو روضه‌ای زمانه ندارد :

رسید طعنه‌ی قنفذ به کودکانِ غریبم
چنان زدم که پس از این توانِ شانه ندارد

کسی نگفت مغیره بزن! ولی به علی زن
زنی که خورده زمین ضربِ تاریانه ندارد

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا