شعر مناجات با خدا

به لب اقرار دارم

امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من
از معصیت‌ها یک دل بیمار دارم من
پرونده‌ای آلوده از کردار دارم من
در پیشگاه حضرت استغفار دارم من
از بنده‌ای گمراه، امشب دستگیری کن
آقا به اشک چشم زینب دستگیری کن

پایین گرفتم پیش تو روی سیاهم را
گم کرده بودم در کویر خشک راهم را
شرمنده‌ام تکرار کردم اشتباهم را
چشم انتظارم، پرده پوشی کن گناهم را
این شرمساری حاصل یک عمر عصیان است
ارحمنی ای رب کریم، حالم پریشان است

از هر که امشب آمده غم بیشتر دارم
زیرا شب قدر است و اشکی مختصر دارم
گرد و غبار معصیت را روی سر دارم
از کارهایم من خودم بهتر خبر دارم
اندازه‌ی یک عمر از من معصیت دیدی
لب وا نکرده، هر چه کردم را تو بخشیدی

این بزم را با مغفرت امشب مجلل کن
فعل بدِ من را به خوبی‌ها مبدل کن
کار مرا هم دست اربابم مُحَوَل کن
روز قیامت لحظه‌ای من را معطل کن
شاید بیاید آنکه باید از نجف آید
بهر شفاعت باز شاه لوکشف آید

 رضا باقریان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا