شعر مدح و مناجات حضرت معصومه (س)

بی بی جانم

در خلوت دل گم شدم امشب دوباره
دلتنگ ياس قم شدم امشب دوباره

پرواز كردم تا حرم مثل كبوتر
با اشك چشمانم زدم آن خانه را در

زانو زدم در گوشه ي آئينه خانه
دادم سلامي محضر او عاشقانه

گفتم سلام از راه دوري آمدم من
ديدم كه تو لبريز نوري آمدم من

وقتي كه بابايت به تو گفته فداها
بايد دگر با تو چه گويند اين گداها

اي خواهر آقاي خوب و مهربانم
بند آمده در محضرت ديگر زبانم

قم با حضور تو ديار اهلبيت است
معصوم فرموده مزار اهلبيت است

جنات حق واجب شود بر زائر تو
مضمون فراوان دارد اينجا شاعر تو

فيضيه فيض از محضرت يك عمر برده ست
اي خوش به حال آنكه با عشق تو مرده ست

خاك مزارت را گذارم روي ديده
از تو به ما قبل از ولادت هم رسيده

بايد بگويم آفرين بر مردم قم
حق تو در اين شهر نوراني نشد گم

اينجا فقط حرف از اداي احترام است
فرق زيادي بين قم با شهر شام است

برعكس شام اينجا فقط گل شد نثارت
بودند مردم عاشقانه بيقرات

در قم نديدي از كسي آزار هرگز
اينجا نرفتي بر سر بازار هرگز

تجليل شد بسيار در قم از مقامت
دادند با تعظيم اهل قم سلامت

در خانه اي از شيعيان مهمان شدي تو
در پيكر قم تا قيامت جان شدي تو

تنها غمت اين شد برادر را نديدي
بار فراقش را به دوش خود كشيدي

حالا گريز روضه بر شاهي شهيد است
حرف از شراب و تشت در بزم يزيد است

آنجا كه يك نامرد پيش چشم خواهر
با خيزران ميزد به لب هاي برادر

زينب كه صبرش شد زبان زد بين افلاك
در اين مصيبت زد گريبان خودش چاك

اين روضه ها از زندگي كرده ست سيرم
اي كاش روزي در همين روضه بميرم

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا