شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

فصل خزان

يك جورهائي عاشقم فصل خزان را
آموختم از برگ ريزان بذل جان را

-گرمي عشق تو مرا زنده نگه داشت
-با مهر تو لازم ندارم اين و آن را

در سايه ات از آن زماني كه نشستم
-در زير چتر خود گرفتم آسمان را

فرق زيادي بين تو با ديگران است
ديگر رها كردم به عشقت ديگران را

مختص اينكه با همه خلق از تو گويم
حق آفريده در دهان من زبان را-

گيرم به چشم مردمان ديوانه باشم
عاقل كجا ميفهمد اين سرنهان را

از عشق بازي با تو سيرائي ندارم
ابرو گره كن تا ببينم آن كمان را

خشكه مقدس ها مرا تكفير كردند
تو رد مكن ديگر سگ اين آستان را

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا