بنبی عربىٍ و رسولٍ مدنى
لذتى نيست گواراتر از اين سينه زنى
خواستم گريه كنم چون زن كودك مرده
آمد از حنجره ام صوت گلوگير زنى
آن قدر بر لب و دندان خودم خواهم زد
تا به خصم تو دهم پاسخ دندان شكنى
تن عريان تو مانده ست سه روزى بر خاك
كاشكى لال شوم ، چون كه نمانده ست تنى
جاى دارد ز غم سينه بشكسته تو
آن چنان سينه زنم تا كه نماند بدنى
خواهرت بعد تو جز تهمت و جز بى ادبى
نشنيده ست در اين ره سخنى از دهنى
زير تمثال تو اى كاش مرا دفن كنند
كاش بر جسم من آن روز نباشد كفنى
بانگ برخاست ز شش گوشه، شب هفت صفر :
حسنى ام حسنى ام حسنى ام حسنى !
پیمان طالبی