شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

شعر شهادت حضرت زهرا(س)

بی بی سلام آمدم امشب عیادتت
باران شوم برای تو و داغ غربتت

بی بی سلام با غم حیدر چه می کنی
با گریه های هِجر پیمبر چه می کنی

بی بی سلام راهی بستر شدی چرا؟
بی بی سلام این همه لاغر شدی چرا؟

چیزی نمانده است دگر از وجود تو
رنگی نمانده است به روی کبود تو

سر درد داری و سر تو تیر می کشد
اصلا تکان نخور, پَرِ تو تیر می کشد

می ترسم اینکه پیرهنت لاله گون شود
می ترسم اینکه بستر تو غرق خون شود

پهلو شکسته, درد تو را آب کرده است
خیلی تو را شکسته و بی خواب کرده است

ای نور آشیانه چرا پیر گشته ای؟
آه ای جوان خانه چرا پیر گشته ای؟

جانم فدای پلکِ تَرِ نیمه جان تو
بی بی فدایِ روضه ی قدِّ کمان تو

بی بی سلام با غم زینب چه می کنی؟
با قصّه سه تا کفن امشب چه می کنی؟

انگار سوزِ آه تو در شور و شین شد
ذکر لبانِ خشک تو نام حسین شد

تو می روی ولی پسرت بی کفن شود
در قتلگاه, کشته ی صد پاره تن شود

پس با زبان پر گله زینب در آن میان
رو بر مدینه کرده و وا می کند زبان:

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست …

وحید محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا