شعر مناجات امام حسين (ع)

حسین جان

دنیا مرا اذیت اگر بی شمار کرد
کشتیِ شاه آمد و ما را سوار کرد

او عهده دار مردم بی دست و پا شده
باید به سیدالشهدا افتخار کرد

باید ز مشکلات به آقا پناه برد
وز دست روزگار به سمتش فرار کرد

گفتند فاطمه نظرش سمت روضه هاست
حمال روضه ها شده ام او شکار کرد

باید تمام زندگی قوم و خویش خود
خرج همین عشیره و ایل و تبار کرد

کم زحمت مرا نکشیده است مادرش
بی اعتبار بودم و با اعتبار کرد

بین سر و صدا ، سر او را بریده اند
باید برای مثل حسینی هوار کرد

در لحظه های اخرش او بی قرار شد
بد دست و پا زد و همه را بی قرار کرد

وقتی شنید سمت حرم رفته چشم ها
خود را به زور نیزه کمی استوار کرد

فرمود : زنده ام حرمم را رها کنید
فکر زنان هاشمی با وقار کرد

آخر ندید _شمر _ زنان را دم سفر
بر روی ناقه های برهنه سوار کرد

قال امام رضا که أذّل عزیزنا
یعنی عزیزهای مرا کوفه خوار کرد

آی ای یزید خواهر او ایستاده است
دستت شکسته باد که با لب چکار کرد

علیرضا وفایی خیال

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا