شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

زلف سیاهش

زلف سیاهش

لب تشنگان قطره ی باران حیدریم
ساغر بیاورید که مهمان حیدریم

تقدیر را به زلف سیاهش گره زدیم
از این جهت همیشه پریشان حیدریم

در راه عشق قبلِ رسیدن به کربلا
کشتی شکست خورده ی طوفان «حیدریم»

در این مسیر ،عقل به جایی نمی رسد
دیوانه وار گوش به فرمان حیدریم

یا کافریم کافر هر چیز غیر از او
یا مومنیم و تازه مسلمان حیدریم

از بَخت و رَخت و دین و دِلِ خودگذشته ایم
درسلک خویش بی سر و سامان حیدریم

رنگین شدست سفره ی ما با قناعتش
پس ریزه خوار سفره ی احسان حیدریم

ما سائلان ساحت سلطانی اش شدیم
تا روز حشر دست به دامان حیدریم

علی اصغر یزدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا