شعر ولادت حضرت زينب (س)

دختر سلطان دین

السلام ای دختر سلطان دین
السلام ای زینت عرش برین

السلام ای تالی خیرالنسا
السلام ای جلوه ی اهل کسا

السلام ای دختر حبل المتین
وارث حلم امیرالمومنین

السلام ای بانوی مردآفرین
گفته بر صبرت خدایت آفرین

رخصتی ده تا بگویم شرح تو
فرصتی ده تا بگویم مدح تو

مدح تو فوق بیان و درک ماست
مدح تو کار خدای ماسواست

ای امیر المومنین حیران تو
حضرت روح الامین دربان تو

انبیا و اولیا پابست تو
گریه ماه محرم دست تو

عالم و آدم گدای خوان تو
ما همه شرمنده احسان تو

ای سراپا عصمت و عز و وقار
حضرت صدیقه را آئینه دار

ای فدای ذکر یارب یاربت
ای ملائک عاشق اشک شبت

از تو خواهش می کند خون خدا
در نماز شب کنی او را دعا

ذوالفقار حیدری در کام تو
کوفه با تیغ سخن شد رام تو

تو حسین بن علی را یاوری
کشتی نوح خدا را لنگری

ای که نامت ذکر هر روز و شب است
ای خدا فرموده نامت زینب است

ای فدای نام تو عالم همه
تو حسینی یا حسن یا فاطمه (س)

بعد زهرا بر زنان سرور تویی
بر حسین بن علی مادر تویی

بعد زهرا دیده ای رنج و محن
گریه کردی بحر مادر چون حسن

بعد زهرا دیده ای شق القمر
بسته ای با معجرت فرق پدر

بعد زهرا دیده ای داغ پدر
بعد زهرا دیده ای لخت جگر

بعد مادر دیده ای رنج و بلا
با برادر بوده ای کرب و بلا

پیکر صد چاک اکبر دیده ای
ای بمیرم ذبح اصغر دیده ای

دیده ای خون خدا مضطر شده
دیده ای سبط نبی بی سر شده

آمدی از خیمه ها با چشم زار
زینبا کردی عبور از نیزه زار

آمدی در قتلگه با اشک و آه
دیده ای تو پیکر صد چاک شاه

با دلی آرام و قلبی استوار
دست بردی بر تن خونین یار

لب گشودی کای خدایا کن قبول
این قلیل قربانی از آل رسول

 محمد رستمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا