شعر ولادت حضرت زهرا (س)

انسیه‌الحور

الا انسیه‌الحورا! الا خیرالنسا! زهرا
بخوانم با کدامین یا چه بنویسم تو را؟ زهرا!
نه تنها حمد و توحیدی و والعصری و والشمسی
تویی تو کوثر و تطهیر و فجر و انما، زهرا!تویی که چادرت چون سایه‌ای روی سر دنیاست
-چرا پوشیده می‌گویم؟- تویی نور خدا! زهرا
خوشا بر تو! محمد از نگاهت وام می‌گیرد
علی با دیدنت آرام می‌گیرد،خوشا زهرا!
ندادی تن به پیراهن؛ خوشا انسان جدا از خویش
نبستی دل به این دنیا! خوشا این‌سان رها زهرا
چه می‌شد لایق “الجار ثم الدار” تو باشیم
که ما بسیار محتاجیم “الغوث” تو را زهرا
نیاوردیم ما هیزم، نخندیدیم بر اشکت
دعایی کن برای ما! الا روح دعا زهرا

روایت هست از در، از دری که بسته بود اما
همین که باز شد، عرش خدا گفتند: یا زهرا
نبوده روضه‌هایی بازتر از آن درِ بسته
نبوده کربلایی مثل داغ کوچه‌ها زهرا
علی می‌گفت: حالا که جهان قهر است با حیدر
تو هم کم‌صحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟

گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست
که هم مشکل گشا زهراست و هم رهنما زهرا
نه… تشبیه رسایی نیست’؛ ما و خاک پای او
کجا ما بی سر و پایان سر در گم کجا زهرا؟

رضا یزدانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا