شعر مدح امام حسين (ع)

دَر هَوایت

دَر هَوایت تا که باشم، پَر به دردم می خورد
زیرِ پایَت تا گُذارم، سَر به دردم می خورد

زندگانیِ خودم را خَرجِ روضه می کنم
مطمئنَّم روضه ها آخَر به دردم می خورد

دستِ خالی می روم، امّا یقین دارم حُسین
روزِ مرگم این دو چَشمِ تَر به دردم می خورد

دَر قیامت مادَرَت زَهرا به دادَم می رِسَد
این مقامِ نوکری، مَحشَر به دردم می خورد

گفت پیغمبر؛ حسین بابِ نِجاتِ اُمَّت است
پس گِدایی کردن از این دَر به دردم می خورد

من بَراتِ کربلا را از رُقَیِّه خواستم
عاقبت هَم، نازِ این دُختَر به دردم میخورد

 رضا رسول زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا