شعر عيد غدير خم

سلطان نجف

سلطان نجف

نزنم دم ز کسی جز دم سلطان نجف
نکشم پای دل از سفرهء احسان نجف

روز آغاز ، خدا نقش زده بر دل ما
جان تو جان جهان بسته به جانان نجف

لذتی در دو جهان هم قدِ بینایی نیست
گر که بینی به جهان شوکت ایوان نجف

نشود فاش کسی آنچه میان من و اوست
پای جان است میان ، بر سر پیمان نجف

رفع حاجات محال از منِ آلوده بخواه
از منِ مست و خرابِ سگ دربان نجف

یوسف و نوح و مسیحا و کلیم و دگران
همه جاروکشِ ایوانِ سلیمان نجف

کاش روزی که شوم خاک گل کوزه گران
بِبَرَد باد مرا سوی گلستان نجف

“نشد از نام سگ کهف کتاب آلوده
نام ما را بنویسید به ایوان نجف”

داریوش جعفری
بیت داخل گیومه با جابجایی دو مصرع از جناب استاد
 محمد سهرابی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا