شعر وفات حضرت ام كلثوم (س)

شرافت علویه

شرافت علویه

اگر‌ که از جلواتش نقاب بر می داشت
از آن حقیقت نوری حجاب بر می داشت
بدون شک همگان را پیمبری می‌کرد
اگر‌ زمان هبوطش کتاب بر می داشت
غبار از سر سجاده اش که بر میخواست
ستاره از قدمش آفتاب بر می داشت
حسین بود سراپا، حسن ز پا تا سر
حسینی و حسنی بین قاب بر می داشت
بنا به حلم خدایی بنای گریه نداشت
که کوفه را ز‌همان‌ گریه آب بر می داشت
نخست زینب و بعدا حسین مکتوم است
شرافت علویه است ام کلثوم است

محمد جواد پرچمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا