شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

فصل الخطاب

 

بر روی دوشت کیسه کیسه کهکشان بود
منظومه هایی مملو از خرماونان بود

سهم کبوتر هاست خوشه خوشه پروین
عمری زمین زیرکشتت آسمان بود

از شمع بیت المال پرسیدم به من گفت:
سهم خودت از آن فقط زخم زبان بود

در کوچه ی بی انتهای حسن خلقت
باید به دنبال بهشتی جاودان بود

در فکر مردم با چه حالی صبح کردی؟
«حی علی خیرالعمل» وقت اذان بود

فصل الخطاب هرقضاوت بود حکمت
فصل الخطاب غزوه ها شمشیرتان بود

شمشیر تو روی سخن با دشمنان داشت
لبخندت اما دستگیر دوستان بود

لبخند,اشک شوق ایتام است ,لبخند
هر روز نزد سفره تو میهمان بود

لبخند را خانه نشین کردند و با اخم
گفتند با مردم نباید مهربان بود

هرچند انسانیت از ما رو گرفته
اما به قدر وسع انسان می توان بود

عباس همتی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا