شعر مدح و مناجاتشعر مناجات با خدا

شعر مناجات با خدا

با غلام رو سیاه, ای یار خوبی می کنی
با نمک نشناس ها هر بار خوبی می کنی
با بدی و بی وفایی ها تو می سازی فقط
این بدی را می کنی انکار, خوبی می کنی

من گرفتار دل بیمارم و حالم بد است
تو پرستاری و با بیمار خوبی می کنی
روز و شب با اینکه من, ای مهربانِ من, تو را
می دهم با هر گناه آزار, خوبی می کنی
بنده ات را آب کردی اینقَدَر خوبی نکن
می شوم گستاخ تر, هر بار خوبی می کنی
کوچه گردم, می کنم بازارتان را گرم تر
بین مردم می زنم هی جار …, خوبی می کنی
آمدم امشب به من حال مناجاتی دهی
من شنیدم با دل بیدار خوبی می کنی
من شنیدم صبح محشر از میان خلق, با
گریه کن های در و دیوار, خوبی می کنی
صبح محشر با همه گریه کنان روضه ی
رفتن زینب سرِ بازار … , خوبی می کنی

وحید محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا