شعر شهادت حضرت رقيه (س)

عدو شده سبب خیر

اگرچه زخمی و خاموش و سر جدا آورد

تو را برای من از عرش نی خدا آورد

تو را به روی طبق, روی دست های بلند

برای گرمی این بزم بی نوا آورد

قدم گذار به چشمی که ریخت مژگانش

سرت به گوشه ی ویرانه ام صفا آورد

نه دست مانده بر دلم,نه پا,ولی عمه

مرا برای تو از زیر دست و پا آورد

عدو شده سبب خیر تا تو را بینم

ولی نپرس عزیزم سرم چه ها آورد

به قصد کُشت سراغم گرفت یک سیلی

و باز نیّت خود را ادا به جا آورد

به پاره معجر ما هم طمع نمود آنکه

مرا به حلقه ی چشمان بی حیا آورد

دلم برای عمو سوخت پیش نامردی

که قرص نان تصدّق برای ما آورد

مرا تو کشتی و زینب برای تدفینم

اگرچه شام کفن داشت, بوریا آورد

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا