شعر مناجات با خدا

عذرخواهی

عذرخواهی

رسیدم زتو عذرخواهی کنم
دلم را به سمت تو راهی کنم
بیاو امید دلم را نگیر
خدایا چه بابی پناهی کنم

شنیدم که می لرزد عرش تورا
اگر از دل خسته آهی کنم
فقط مایه آبروریزی است
اگر باز هم اشتباهی کنم
خودم واقفم بی اراده شدم
تونگذار تا که گناهی کنم
بشوی از دلم رنگ زنگار که
کمی فکر این روسیاهی کنم
سبک می شود شانه من اگر
به ایوان مولا نگاهی کنم

به جان علی دست من را بگیر
فقیر توهستم و انت الکبیر

همه عمر بایک هدف زنده
به عشق علی و نجف زنده ام
به ان بانویی که پراو شکست
غرور دل دختر اوشکست
به آن دختری که گل لانه شد
پس از مادرش مادر خانه شد
به آن دختری که به خانه نشست
وزخم سر مرتضی را ببست
به آن خواهری که دل شب رسید
جگر پاره رادر دل تشت دید
به آن خواهری که پررازسوز و آه
رسید وبه سرزد روی قتلگاه
به آن خواهری که به چشمان تر
جداشد کنارش زارباب سر
قسم می دهم روسفیدم کنی
مرا در دفاعش شهیدم کنی

 مهدی نظری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا