شعر ولادت امام باقر (ع)

عشق آمد

عشق آمد و مقابل من دفتری گشود

مرغ دلم بهانه گرفت و پری گشود

بال و پری زدم به بلندای آسمان

از لطف خود خدای کریمان دری گشود

احرام سرخ بر تن من بود و ناگهان

دیدم که روبروم در اخضری گشود

در آن طرف تمامی عالم بهشت بود

یک لحظه نور پرده زیباتری گشود

بر روی دیدگان پر از التماس من

باریتعال چهره یک سروری گشود

به به چه سروری که ملک مست بوی او

جمعی ز انبیاء همه مبهوت روی او

نامش محمد است و لقب باقرالعلوم

عالم ترین رجال عرب باقرالعلوم

در روز اولش که قدم در جهان گذاشت

باعث شده به فخر رجب باقرالعلوم

تا اینکه می برم به زبان نام اطهرش

شیرین شود دهان چو رطب باقرالعلوم

تابنده تر ز او نبود کس میان روز

زیباترین ستاره شب باقرالعلوم

روح عبادت از پدرش زین العابدین

از عم خود گرفته ادب باقرالعلوم

جابر کمی ز علم شما ارث برده است

یک قطره ای ز آب دهان تو خورده است

قامت قیامت و رختان محشری بود

زور میان بازویتان حیدری بود

احساستان ز برگ گلی هم لطیف تر

احسان و لطفتان بخدا مادری بود

داروی دردهای بشر خاک پایتان

آب دهان اطهرتان کوثری بود

دوم محمدی و علی عاشقت شده

جانم فدای نام تو پیغمبری بود

ایمان و زهد و جهد و عبادت به یک طرف

علم خدایی ات طرف دیگری بود

باشی حسینی و حسنی باقرالعلوم

خوانم فقط تو عشق منی باقرالعلوم

حبل المتین محکم حق بر گدایتان

بی شک بود چو رشته نخی از عبایتان

مدح شما کجا و من بی زبان کجا

قرآن تمامیش همه مدح و ثنایتان

ای مخزن علوم خدا باقرالعلوم

روزی هزار مرتبه جانم فدایتان

در سایه سار رحمت حق جاگرفته است

هرکس اگر شود بخدا خاک پایتان

دریا نمی ز قطره پاکیتان بود

خلقت شده تمامی عالم برایتان

آقا گره زدم دل خود را به زلفتان

یک شب مرا شما به عزاخانه ات بخوان

مولا نفس زدی و دوعالم درست شد

از آن گل وجود تو آدم درست شد

بسکه شما میان منا ناله کرده ای

از گریه ی تو چشمه زمزم درست شد

از تار و پود و رشته شال عزایتان

بالای هر حسینیه پرچم درست شد

در ماجرای پر غم وادی کربلا

اشکت چکید و قطره شبنم درست شد

بانی روضه های عطش با حمایتت

سینه زنیه ماه محرم درست شد

هرکس که روضه ای زشما گوش می کند

یک جرعه می ز دست شما نوش می کند

آقا عنایتی بده بر سینه ناله را

پر کن ز داغ کرببلا این پیاله را

ای باغبان ساقه شکسته به ما بگو

داری به باغ سینه غم چند لاله را

یا حضرت غریب بمیرم برای تو

طی کرده ای چگونه تو این چند ساله را؟

دیدی که راس جد غریبت به نیزه شد

دیدی به چشم خود شب غسل سه ساله را

دارم به سر زیارت قبر بقیع اتان

امضا بزن به دست خودت این قباله را

یا رب تو دیده را ز غمش پر زآب کن

مارا غلام حضرت باقر حساب کن

 میلاد یعقوبی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا