شعر عيد غدير خمشعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

عقیق

هرچه گویم همه اش بوی تو دارد سخنم
آنکه دارد به سرش حال و هوای تو منم

اشهد انّ علیا ولیُ الله ام را
گفته ام تا بنویسند به روی کفنم

هر کجا غیر سرای تو نمازم قصر است 
غیر دربار نجف نیست سرایی وطنم

چند وقتی است فقط خواب نجف می بینم
بده رخصت به خدا طول کشید آمدنم

پسرم هست غلامی زغلامان شما
گر دم از غیر تو زد ریشه ی او را بکنم

نام دادند مرا خادم دربار حسن
من غدیری شده ی دست امام حسنم

بس که شیرینی نام تو به من ساخته است
غیر نام تو دگر ذکر نگفته دهنم

از خدا خواسته ام تا که به من اذن دهد
پیر راه تو شوم, وقف تو باشد بدنم

نذر کردم که به پای تو سرم را بدهم 
نذر کردم که نباشد به رهت سر به تنم

هر طرف می نگرم نام تو را می بینم
کنده ام نام تو را روی عقیق یمنم

همه جا جار زده, سینه سپر می گویم:
اهل عالم بشناسید سگ پنج تنم

دست من را تو بیا تا به محرم برسان
دائما فکر دم و روضه و سینه زدنم

مهدی علی قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا