شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

علی جانم

ای عبای وصله دارت فوق دستاویزها
دستهایت روح بخش دشت ها، جالیزها

عاشقانت را چه کاری با شراب سلسبیل
تشنه ی جام تواند این “ازعطش لبریزها”

چیست کار ما ؟ غباری زیر نعلینت شدن
چیست کار تو؟ بهابخشیدن ناچیزها

دردمند عشقم و اوج نمک نشناسی است
پیش نام دوست، نام آوردن از تجویزها

تا که از اوج مقامت پرده برداری شود
بارها باید بپاخیزند رستاخیزها

گرچه میدانم که خلقت نیست کارتو ولی
کاش میشد تا بگویم فارغ از پرهیزها….

“بیخودی رایج نگشته شبهه ی (رب) بودنت
تا نباشد چیزکی،مردم نگویند چیزها.”

 عالیه رجبی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا