شعر شهادت حضرت زهرا (س)

غرق غم‌هایم

وقت تنگ است و غرق غم‌هایم
شب گذشته… چقدر تنهایم…
بر زمین مانده کار زهرایم
چقَدَر غسل‌دادنش سخت است…

خواستم تا کفن کنم به تنش
چون که دستم نشست بر بدنش
«لاله» افتاد روی پیرُهنش
چقَدَر غسل‌دادنش سخت است…

تازه دیدم سپیدی گیسوش
و خراشی که مانده بر ابروش
لمس کردم کبودی بازوش
چقدر غسل دادنش سخت است

این همه درد را خدا چه کنم
با غم و بغض بی‌صدا چه کنم
گریه‌های حسین را چه کنم
چقدر غسل دادنش سخت است

صورتش را گذاشت روی بهشت
از لبانش چکید بوی بهشت
«کلّمینی نرو به سوی بهشت»
چقدر غسل دادنش سخت است

مانده آن یک کلام تا گودال
«یا بنی» که گفت رفت از حال
بدن بی‌سری که شد پامال
چقدر غسل دادنش سخت است

 حسین کریمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا