شعر اربعین

فراق

چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد
و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد

نیامدی و رسید “اربــعین” و جا ماندم
دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد

میان مـا و نجـف ، کوفه ، آه مشـّایه
پیاده رفتن ِ تا ، “کــربلا” فراق افتاد

چقدرغنچه نرگس که یک به یک پژمرد
چقدر میخـک و مـریم ، کـف اتاق افتاد

شب زیارتـی ِ جـدّتان ، هـمین هـفته
اگـر گـذار شمــا ، در ره عــراق افتـاد …

تورا به عّمه سه ساله ، که از پدر جا ماند
تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد

همین که اذن دخول از لب تو جاری شد
همینکه چشم قشنگت بر آن رواق افتاد…

بخوان “زیـارت عـشق” و سلام ما برسان
بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد

روح الله قناعتیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا