شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)

قربونی هامو بپذیر

از خجالت نذا مو سفید بشم
نمیذاری تا که نا امید بشم
این دو تا قربونی هامو بپذیر
تا جلو فاطمه رو سفید بشم
نذاری اگه برن بی تاب میشن
مثل زینب اسیر طناب میشن
وقتی تشنه ای خجالت میکشن
قطره قطره جلو چشمام آب میشن
میمیرن به تو اهانت که بش ه
بعد تو موقع غارت که بش ه
به غرور جفتشون بر میخوره
یه موقع به من جسارت که بش ه

حرفی از بیا زدن خودت برو
منو که صدا زدن خودت برو
دوست دارن رو دامن تو جون بدن
اگه دست و پا زدن خودت برو
چه قدر بلا باید سرم بیاد
اجازه بده که لشگرم بیاد
برا اذن میدون انگاری داداش
باید حتما اسم مادرم بیاد
دشمنت دلاوره ؟ براخودش !
یا یل نام آوره براخودش !
یه زمون فکر نکنی غریب شدی
زینبت یه لشگره برا خودش !

تو که ما رو به سعادت میکشی
عالمو به زیر سایه ت میکشی
کاری کردن کوفیا با غربت ت
داری از منم خجالت میکشی
منکه معنای نجابت و حیام
میگیره دامنشونو گریه هام
پسرای زخمیمو نمیکشن
هی طولش میدن که من بیرون بیام

گروه شعر یا مظلوم

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا