شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

لباس غم

لباس غم

لباس غم به تن کرده است امشب ، جسم ماتم هم

سر ماتم گرفته در بر خود زانوی غم هم

به قدر معرفت چشمِ تمام خٙلق بارانی است

و چشمان یتیمان ، پشت در ، بارانِ نم نم هم

به استقبال زخم فرق او می آید از جنت

دو بازوی ورم کرده ، دو پهلو ، قامت خم هم

چه بوده علت زردی روی او در این دنیا؟

فراق همسر و داغ پیمبر ، قدرت سم هم

به جان نان گندم حسرت دندان مولا ماند

بهشتش را نفهمیده هزاران مثل آدم هم

تمام معنی روزه خود مولاست ، معلوم است

وگرنه روز قتلش روزه بوده ابن ملجم هم

برای غربت مولاست صدها سال ، خونی که

فرو می ریزد از چشمان مهدی در محرم هم

ندارم غم اگر کم دم زدم در این غزل زیرا

کرم کرد و پذیرفته شد از لطفش همین کم هم

سید علی احمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا