شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

آبشار نور

آبشار نور از دستار او سرشار بود
با عبای روی دوشش کعبه ای سیار بود

او مکرر دلبری می کرد از اهل بهشت
شیوه اش این بود،زیرا حیدر کرار بود

انعکاس نور رویش در رخ آیینه ها
خالق سلمان و حجر ومیثم تمار بود

کعبه رو میکرد بر ایوان آقای نجف
پنج نوبت کعبه مشغول طواف یار بود

خط به خط،نهج البلاغه نوحه خوان رفتنش
روضه خوان روی زردش زردی دستار بود

باغبان کهنه کار یاس،هنگام وداع
درگلویش استخوان،دربین چشمش خار بود

از نود زخم احد،بدتر در و دیوار شد
از نود زخم احد،کاری تر آن مسمار بود

زخم او تکثیر شد تا بی نهایت در حسین
یکصد وده زخم نه،زخم تنش بسیار بود

قبل از اینکه زخم،جانش رابگیرد جان سپرد
چون سخن از کاروانی بر سر بازار بود

محین حنیفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا