شعر شهادت امام صادق (ع)

مادر جان

جگرم سوخته از زهر جفا مادر جان
به شرار دل من گریه نما مادرجان
توبیا تا که برای تو بگویم منصور
با جگر گوشه تو کرده چها مادر جان
کس نگفتا به عدو سبط نبیم با من


این همه ظلم وستم نیست روا مادرجان
بست دست من و با پیاده آن شب
برد از خانه سوی کاخ مرا مادر جان
گرچه در آتش کین خانه من سوخت ولی
پیشتر داغ تو سوزانده مرا مادر جان
من فدای تو شوم کز ستم وجور زمان
در جوانی قد تو گشته دوتا مادر جان
چونکه می سوخت در خانه به یادم آمد
شعله آتش وآن بیت ولا مادر جان
خانه همسر من سوخت ولیکن دیگر
او نخورد سیلی از این قوم دغا مادرجان
تو ولی شرح بده دشمن تو باسیلی
زچه رو کرده سیه روی تورا مادر جان
بود در خانه اگر شوهر تو در پس در
فضه را از چه نمودی تو صدا مادر جان
گرچه خون است دل تو زمدینه اما
توجگر پاره ای از کرببلا مادر جان
چه گذشت بر دلت آن لحظه که پیش تو عدو
می برید راس حسین را ز قفا مادر جان
زینبت را چو عدویش به اسیری می برد
بودی آیا تو میان اسرا مادرجان
یاکه بودی تو در آن بزم می و نامحرم
درکنار سر وآن طشت طلا مادر جان


 حسن جواهری
a

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا