شعر مدح امام حسين (ع)

مشق بابا آب

غمی چو تلخ تر از درد بر تو حادث شد

که اشکهای خدا روی گونه ات حس شد

بریده شد ز اذن تا اذن* گلو پس از این

زمین زخون علی بیمه حوادث شد

نم نگات به خون علی اصغر ریخت

که از عصاره این دو گلاب خالص شد

شکست آینه با سنگ حرمله اما

ز تکه های تنش نور و…..خصم ناقصشد

از آن به بعد دگر نام او زبانزد شد

از آن به بعد دمش روضه ی مجالس شد

نگار عشق به سن بلوغ هم نرسید

‌»به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد«

هنوز هم که هنوز است مشق بابا آب

به پاس طفل تو تکلیف در مدارس شد

 مجتبی فلاح نیا

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا