شعر مناجات با خدا

متهم

متهم

بچه گی کرده ام, پشیمانم

من ندانسته شیطنت کردم

بغلم کن دوباره مثل قدیم

رو نگردان زمن, غلط کردم

ساده گی کار دست من داده

همنشین ِ بد از تو, دورم کرد

لطف بیش از حد شما؛ امروز

بنده ای سرکش و جسورم کرد

سیب سرخ هوس فریبم داد

دلم از کرده اش پشیمان است

عذر تقصیر پیشت آوردم

مهربان, بخشش از بزرگان است

به کجا می شود فرار کنم !؟

بدتر از متهم زمین خوردم

!حیف آن دست, که مرا بزنی

نزده ؛ من خودم زمین خوردم

آبرو,اشک, ندبه و توبه

باز هم وا‍ژه های تکراری

دست های مرا دوباره بگیر

تا بفهمم که دوستم داری

شده ام جنس کهنه ی بازار

رهگذر, دوست, آشنا نخرد

کاش از اول ضرر نمی دیدم

هیچ کس غیر تو, مرا نخرد

 نه ! من از چشم تو نمی افتم

…تا حسینی و کربلایی هست

آبروی مرا نخواهی برد

…تا که عشق امام رضایی هست

روسیاهم صدا نخواهی زد

پای من را قلم نخواهی کرد

به دلم دست رد نخواهی زد

سنگ روی یخم نخواهی کرد

بازهم روی خوش نشان دادی

چقدر خوب شد که زهرا هست

غسل گریه کن ای دل غافل

روضه دست ومشک سقا هست
وحید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا