شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

مرد مظلوم مدینه

ببار ای مرد مظلوم مدینه
برای من برای بچه‌هامون
منم دارم برای تو می‌بارم
برای غصه‌های بچه‌هامون

دیگه دستای من بالا نمیاد
تا اینکه پاک کنم اشک چشاتو
نریز اینقدر , حرفاتو رو بغضت
بگو من هم بدونم غصه‌هاتو

ما که از هم چیزی مخفی نداریم
منم میگم همه درد دلا رو
فقط یه چند تا زخمه که بمونه
خودت می‌بینی فردا شب اونا رو

برای اینکه تو سالم بمونی
همه چی مو بپای تو میریزم
امیرالمومنینِ من !! تو خوبی ؟
نپرس اینقدر , من خوبم عزیزم

همین فردا کمی نون می‌پزم تا
پس از من سفره‌تون خالی نمونه
موهای دخترم رو هم می‌بافم
با دستایی که دیگه نیمه جونه

تموم غصه‌هام مال حسینه
بمیره مادرش ؛ زود تشنه میشه
شبا بالا سرش یادت بمونه …
بذار یه کاسه آب باشه همیشه

آخه تو کربلا تشنه می‌مونه
به روی خیمه‌هاش آب و می‌بندن
نبین اینجا من و تو بغض کردیم
تو اونجا به لبِ خشکش می‌خندن

همین که یاد روضه‌هاش می‌افتم
حالم بدتر میشه ؛ هی میرم از حال
حلالم کن که میرم از کنارت
قرار بعدیِ ما توی گودال …

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا