شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

مظلومترين مرد جهان

مظلومترين مرد جهان

اين مرد كه در گوشه بستر نگران است
واللهِ كه مظلومترين مرد جهان است
از زندگى پرغم خود سير شد امشب
خيبر شكن از غصه زمينگير شد امشب
خورشيد دلش خون شده و ماه زمين خورد
سخت است بگويم اسدالله زمين خورد
در بستر مظلوميت آقاى حنين است
اين مرد جگر سوخته باباى حسين است
طفلان همه با اشك سرازير رسيدند
واى از دل زينب همه با شير رسيدند
واى از دل زينب چه كند زخم سرش را
اين پارچه ء خونى و چشمان ترش را
با زحمت علي امر به خيرالعملش كرد
هرطور كه شد زينب خود را بغلش كرد
بعض وسط حنجره ها زنده شد امشب
با گريه همه خاطره ها زنده شد امشب
دور و بر بستر همگى مرثيه خواندند
با روضه مادر همگى مرثيه خواندند
از آن در وديوار علي خاطره دارد
از تيزي مسمار علي خاطره دارد
زردى رخش ياد همان روى كبود است
روى لب او روضه بازوى كبود است
سى سال غمش را اسدالله نگفته
ميگفت از آن درد كه با چاه نگفته
سخت است كه زن با لگد مرد بيفتد
در پيش نگاه همه با درد بيفتد
سخت است به ناموس كسى راه ببندند
سخت است كه بر گريه مظلوم بخندند
من مانده به يادم زد و آيينه و ترك خورد
زهرا سر من بود كه در كوچه كتك خورد

ميخواست كه در روضه احساس بماند
رفتند همه، گفت كه عباس بماند
هم آينه هم آب سپردم به تو عباس
من زينب بي تاب سپردم به تو عباس
مِن بعد نگاه تو و چشمان عقيله
ساقى حرم جان تو و جان عقيله
در كوفه مبادا بى علمدار بيايد
بى تو نكند بر سر بازار بيايد
سوگند به اين خون سر و روى خضابم
دلواپس ناموسم و آن بزم شرابم
محمد جواد پرچمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا