دسته‌بندی نشده

مظهر توحید

مظهر توحیدی و پنهان و پیدای منی
انتهای حاجتی اوج تقاضای منی

سائل دست بفرماهای امروز توام
اعتبار سربلندی‌های فردای منی

آنچه تسکین می‌دهد جان مرا یا فاطمه است

ساحل آرامش طوفان دریای منی

لیله القدری کسی هرگز نمی‌فهمد تو را
هرچه هم بالا بیایم باز بالای منی

در میان سجده‌ها بهتر تو را حس می‌کنم
بس که تو مثل خداوند تعالای منی

تو همین که رد شدی از کوچه تاریک شهر
با غبار چادرت انا هدینای منی

ازقنوت تو یهودی نیز سهمی می‌برد
چه رسد من که پی حل معمای منی

مرد می‌خواهد که از آتش مرا بیرون کند
پس یقین دارم که در محشر تو آقای منی

مادری یعنی همین که من گنهکارم ولی
تو به فکر توبه‌ای انگار تو جای منی

من همین که پیش تو باشم خیالم راحت است

خاطرم جمع است مشغول تماشای منی

در میان بسترت هم خانه‌دار حیدری
گرچه شد قدت خمیده باز طوبای منی

حسین قربانچه

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا