شعر گودال قتلگاه

مناجات با امام حسین علیه السلام

 در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود

 دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود

 اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُجیب را

 از دل صدا زدم, که به دردم طبیب بود

 دیدم مسیحِ عشقِ به غیر از حبیب را

 در گوشه ای از عمق دلم بر صلیب بود

 چشمم به قاب عکس اتاقم که خیره شد

 در سینه ام حرارت حسّی عجیب بود

 حسّی که گفت چشم مرا: فَابکِ لِلحُسین

 یادآوریِّ روضه ی اِبن شَبیب بود

 پر زد دوباره مرغ دلم تا به کربلا

 زیرا دوای درد, فقط بوی سیب بود

 یَا مَن یُجیب, نام حسین بن فاطمه ست

 ذکر حسین, ذکر شریف مُجیب بود

 هر چند شعر بود و فقط یک نوشته بود

 این بی صدا, صدای اسیری غریب بود

 حمید رمی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫8 دیدگاه ها

  1. ظهر بود.
    ابتدي خدا بود.
    ريك زار عفيف
    گوش مي كرد،
    حرف هاي اساطيري آب را مي شنيد.
    آب مثل نگاهي به باد ادراك.
    لك لك
    مثل يك اتفاق سفيد
    بر لب بركه بود.
    حجم مرغوب خود را
    در تماشاي تجرد مي شست.
    چشم
    وارد فرصت آب مي شد.
    طعم پاك اشارات
    روي ذوق نمك زار از ياد مي رفت.

    سهراب سپهري

  2. ظهر بود.
    ابتدي خدا بود.
    ريك زار عفيف
    گوش مي كرد،
    حرف هاي اساطيري آب را مي شنيد.
    آب مثل نگاهي به باد ادراك.
    لك لك
    مثل يك اتفاق سفيد
    بر لب بركه بود.
    حجم مرغوب خود را
    در تماشاي تجرد مي شست.
    چشم
    وارد فرصت آب مي شد.
    طعم پاك اشارات
    روي ذوق نمك زار از ياد مي رفت.

    سهراب سپهري

  3. سلام
    به مناسب آخر هفته با یک سوال و جایزه به روز هستیم;به برندگان جایزه نفیسی اهدا خواهد شد .
    در وبلاگ وحدت ممنوع …

  4. سلام
    به مناسب آخر هفته با یک سوال و جایزه به روز هستیم;به برندگان جایزه نفیسی اهدا خواهد شد .
    در وبلاگ وحدت ممنوع …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا