شعر گودال قتلگاه

موقع دست و پا زدن

تیر از بس که خورده بود حسین
بر تنش مثل پیرهن شده بود


نیزه هاشان تمام شد کم کم
موقع سنگ ریختن شده بود
نفسش بین راه بر میگشت
موقع دست و پا زدن شده بود
بودم اما جلو نمی رفتم
شمر آنقدر بد دهن شده بود
تکه ای را ربود هر کس که
روبه رو با حسین ِمن شده بود
هرچه کردند رو به قبله نشد
یعنی آنقدر پاره تن شده بود
زیر انداز خانه های دهات
کفن شاه بی کفن شده بود

علی اکبر لطیفیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا