شعر گودال قتلگاه

جانم حسین

گلو و آن بدنی را که مصطفی بوسید
به قتلگاه لبِ تیر و نیزه ها بوسید
فقط نه نیزه و شمشیرها سلامش کرد
که سنگ و چکمه و چوب و لبِ عصا بوسید
و حَنجری که بر آن جای بوسه ی زهراست
چه قدر خنجرِ این شمرِ بی حیا بوسید
نه یک دو مرتبه، هر دوازده بارش
چه قدر مُمتد و طولانی از قفا بوسید
در ازدحام و شلوغی و رفت و آمدها
ضریخ جسمِ تو را سِیلِ ردپا بوسید
نمانده در بدنت جای سالمی دیگر
چگونه می شود آخر کمی تو را بوسید…
مهدی شریف زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا