شعر گودال قتلگاه

هزار نیزه

هزار نیزه

می بینم از نسیم سبک تر شده تنت
از بسکه تکه تکه مکرر شده تنت
با سی هزار حرمله تنها شدی و بعد
تصویر چند تا علی اصغر شده تنت


دل کند می شوند مگر از تو نیزه ها
بر دست های نیزه کبوتر شده تنت
هرگز کسی به اربن و اربایی تو نیست
بدتر ز پیکر علی اکبر شده تنت
دورت هزار نیزه ی وحشی کمین زده
در کینه زار حمزه ی دیگر شده تنت
تا هر قبیله مشق نویسد به پیکرت
چون صفحه های پاره ی دفتر شده تنت
یک ضربه نه دو ضربه نه وقتی که ضربه ها
رأس دوازده شده بی سر شده تنت

حسن کردی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا