شعر شهادت امام كاظم (ع)

هوای دعا

عبد خوب خدا، خدای دعا

قبلهء هفتمی برای دعا

ای نماز مصور عالم

جلوهء بعدِ ربنای دعا

به تمام ملائکه در عرش

خلعتی میدهی عبای دعا

در قنوتت شکسته تر شده است

قامت التماس های دعا

سایه ات را ببخش بر محشر

آسمان را بریز پای دعا

نام تو میخورد به گوشم و باز

به سرم می زند هوای دعا

مثل لبهایتان دم افطار

شده ام تشنهء صدای دعا

چون غباری بلندمان کردی

عاشقان را شما نشان کردی

ای وجود تو از اذان سرشار

ای سجود تو دائم الاسرار

ای سلاحت میان زندان، اشک

ای زبانت، زبان استغفار

بردن نام توست بعد نماز

خیرالاعمال، سیدالاذکار

سر زنجیرتان به گردن من

به کس دیگری ندارم کار

سربلندم کن و نگاهم کن

سر خود را ز سجده بردار

میشوی کاظمِ مکررتر

ناسزاها که میشود تکرار

خورده ای چند ضربهء شلاق

جان معصومه موقع افطار؟

قلب تو از صدا نمی افتد

از لبت یا رضا نمی افتد

عمرمن بی غمت تباه شده

قفس سینه ام پر آه شده

وقتی از اشک چشم لبریزم

باز حتماً به من نگاه شده

روضهء مادرت چه ها کرده

عمرتو کم، خداگواه شده

جسدت را چه بی حیا بردند

این غلامان سربه راه شده

حجم سنگین روی این تخته

بدنت نیست، اشتباه شده

روی پیشانی توپینه ولی

گردنت از چه راه راه شده

آه از داغ و محنت دوران

چه کشیدی ز دست زندانبان

چشمهای رضا شده پُرنم

وقت تشییع تو قدم به قدم

زیر جسم شریفتان بودند

شیعیان شما همه از دم

شد تنت بهترین حنوط آنجا

کفنت شد تمام ابریشم

روبه قبله شدی چه با عزت

صورتت را کسی نریخت به هم

رفتی و بعد رفتن تو نرفت

سر تو روی نیزه ها کم کم

دستهای زمخت هیچ کسی

آتشی را نبرد سوی حرم

رفتی و پیش چشم تو بعداً

گره معجری نشد محکم

راهم افتاده باز کرببلا

باقی روضه عصرعاشورا…

رضا دین پرور 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا