شعر شهادت حضرت قاسم (ع)

یا قاسم ابن الحسن(ع)

چنان به گوش بیابان نوای من مانده
که در جنان پدرم در عزای من مانده

چه لقمه ها که گرفت از تنم سم مرکب
ز من گدشت و کنون تکه های من مانده

منی که قاسم بودم دگر شدم تقسیم
بروی خاک خودم نه!که جای من مانده

تنم ضریح شده حفره حفره ام کردند
دراین بدن حرم مجتبای من مانده

هزار سنگ سرم‌ را نشانه رفت عمو
 هزار جای شکسته برای من مانده

مرا به سینه گرفتی ولی مراقب باش
که میبری تنم و دست و پای من مانده!

عروس من دم خیمه نشسته منتظر است
به دستهای کبودش حنای من‌ مانده

سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا