شعر شهادت حضرت زهرا (س)

هوای مادر …

دلم هوای شما کرده بی هوا مادر
که بیت بیت غزل می زند صدا: …. مادر

حروف شعر پر از عطر یاس میگردد
همین که ذهن قلم گوید از شما مادر

همیشه شاعر بیتاب وقت توصیفت
شود اسیر و زمین گیر واژه ها مادر

سری به وادی احساس میزند تنها
قدم قدم که رسم تا به انتها مادر

غمی به سوی شما میکشد مرا اما
عبور ثانیه ها میکند جدا مادر

مسیر کوچه ای از ازدحام مسدود است
غبار و دود و هیاهو و ماجرا مادر

تمام آینه ات را غبار میگیرد
همینکه میشکند قامت دعا مادر

چگونه پشت دری بینمت که میسوزد؟
چگونه هضم کنم داغ کوچه را مادر؟

و کاشکی که نمی دید چشم لبریزم
دو دست بسته ی دل را در این عزا مادر

چقدر گفتم و گفتم ز کربلا اما
برای من که مدینه ست کربلا مادر

برای من که کمی شاعر شما هستم
شبیه دفن شبانه ست بوریا مادر

کجاست ذهن مشوش بگو که بر گردد
بگو که دق نکنم….«درد آشنا مادر»

دوباره شاعر بی تاب , واژه ها زندان
نمی شود دل تنگم دمی رها مادر

زمین نخوردم و دیگر نمیخورم هرگز
به مهر دست مرا هم گرفته تا مادر

همان که تا غم خود کوچه کوچه ام می برد
همان که می بردم باز تا خدا -مادر-

سید حسن رستگار

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا