شعر عيد غدير خم

وادی طف

باید که با عرش خداوندی طرف شد

وقتش شده تا عازم شهر نجف شد

هر کس ولایت را به فرزندش نیاموخت

فرزند او در دین و دنیا ناخلف شد

هر دشت و دریا بی نگاه لطف مولا

مثل بیابان خشک و بی آب و علف شد

دور حرم عاشق فراوان و زیاد است

باید کلافی آورم باید به صف شد

خوب است اینکه بعد مستی و زیارت

بعد از نجف هم راهی وادی طف شد

آنجا که وقتی حرمله دست به کمان شد

حلقوم طفل کوچکی او را هدف شد

از گوش تا گوش علی را پاره کردند

آخر به روی دست بابایش تلف شد

شاعر: ؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا